مشرق - دکتر احمد فضائلی فرزند مرحوم حجتالاسلام حبیبالله فضائلی؛ از مشاهیر بزرگ هنر خطاّطی ایران، در سال ۱۳۳۳ چشم به جهان گشود. وی پس از سپری کردن تحصیلات متوسّطه، تحصیلات مقطع کارشناسی را در سال ۵۴، در رشته زمینشناسی به اتمام رساند.
او از سال ۵۴ تا ۵۶، به همراه آقای سیّد یحیی صفوی، خدمت نظام وظیفه را در تیپ ویژه ۵۵ هوابرد شیراز طی کرد. احمد و یحیی؛ که برای نخستین بار در پادگان علناً به اقامه نماز پرداخته بودند؛ منزل سازمانی خود در پادگان مرکز پیاده شیراز را به مکان جلسه عقیدتی معارف اسلام تبدیل کردند و پس از تحت کنترل قرار گرفتن منزل، اتاقی را در خانهای در زیر گذر بازارچه قدیمی شیراز اجاره نموده، کانون روشنگری را به آنجا منتقل کردند.
این تلاش، آنها را قانع نساخت و بدون واهمه از رکن دوّم و ساواک، دامنه فعالیّت خود را به مسجد حضرت امام جعفرصادق (ع)؛ در خیابان اصلاح نژاد کشانده، برای نوجوانان و جوانان مسجد، جلسات آموزش و تفسیر قرآن دائر کردند. فعّالیت در این مسجد به آشنایی با آقای سیفی؛ مدیر یکی از دبیرستانهای شیراز و دائر شدن یک روز در هفته کلاس دینی و تفسیر سورههای جزء سیام در دبیرستان ایشان منجر شد.
در همین زمینه:
احمد و یحیی؛ بعد از ظهر پنجشنبهها پادگان را ترک کرده، با خودرو ژیانی که مشترکاً خریده بودند، راهی روستاهای منطقه میشدند و مرخصی خود را تا عصر جمعه با توزیع کتاب، برپا نمودن کلاس آموزش قرآن و احکام رساله امام خمینی و اقامه نماز جماعت برای روستائیان سپری میکردند. بعضی از پنجشنبهها، عازم نورآباد شیراز شده، به دیدار آیتالله مدنی میرفتند و از دریای علم و اخلاق و برخورد گرم ایشان بهرهمند میشدند و در ماه محرّم و صفر نیز از حضور در جلسات و برگرفتن توشه از درس و توصیههای اخلاقی آیتالله دستغیب، دریغ نمیکردند.
احمد؛ در سال ۵۶، با پایان یافتن دوران خدمت سربازی، مواهب اشتغال و تشکیل زندگی را رهاکرده، آگاهانه و با عزمی راسخ برای فراگیری عمیق اصول و مبانی نظری اسلام و آمادگی برای پیمودن راه سخت و خطرناک و طولانی نهضت اسلامی امام خمینی، عازم شهر مقدّس قم شده، به اتّفاق نگارنده در منزل اجاری کوچکی در محلّه مستضعفنشین امامزاده ابراهیم، به صورت زندگی مخفی سکونت یافت.
علاوهبر آموختن ادبیّات عرب، در دروس تفسیر قرآن، تبیین خلقت انسان و رد تئوری داروین و نیز درس اخلاق آیتالله مشکینی، درس پنجشنبههای استاد شهید مطهّری، درس آیتالله محمّد آلاسحق پیرامون معارف دینی، روانشناسی و جامعهشناسی، کلاس خصوصی چند نفره آیتالله علی آلاسحق، در مورد ولایت فقیه و ساختارهای تشکیلاتی و مدیریّت حکومت اسلامی و نیز جلسه زیرزمینی تفسیر نهجالبلاغه و احادیث و روایات معصومین علیهمالسلام، شرکت میکرد.
احمد و دوستش با اعتقاد به لزوم مهیّا شدن برای مبارزه مسلّحانه، پس از شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی، به شرکت در تظاهرات مردمی بسیار اهتمام میورزیدند و علیرغم اجتناب از تجمّل، خوشتیپ و شیکپوش بوده، در حالی که پوتین به پا کرده و کت و شلوار اتوکشیده و مرتّب میپوشیدند؛ هر شب پس از نماز جماعت مغرب و عشا در یکی از مساجد منطقه مستضعفنشین امامزاده ابراهیم، نیروگاه و چهارمردان قم، نمازگزاران را به شرکت در تظاهرات همسو با نهضت اسلامی فرا میخواندند.
احمد در سال ۵۷ به دوست همرزمش سیّدیحیی صفوی که پس از مجروح شدن در حماسه ۲۹ بهمن ۵۶ تبریز و حادتر شدن شرایط مبارزه، مدّتی مخفی و سپس عازم سوریه شده بود، ملحق گردید و پس از فراگیری آموزشهای چریکی در یک اردوگاه فلسطینی اطراف سوریه، عازم لبنان گشتند و بعد از بازدید از منطقه فالانژها و خطوط جبهه نیروهای مسلمان لبنانی، به سمت صور و صیدا حرکت کرده، در جبهه نبطیّه مستقرّ و به یک واحد فلسطینی سازمان الفتح معرّفی و در خط مقدّم جنگ با اسرائیل، در واحد خمپارهانداز ۸۱ میلیمتری مشغول خدمت شدند.
با اوجگیری نهضت اسلامی و هجرت حضرت امام خمینی به فرانسه، احمد و سیّد یحیی (سیّد رحیم) از مبارزان فلسطینی خداحافظی کرده، از لبنان به سوریه بازگشتند و از آنجا عازم فرانسه و از فرودگاه اورلی پاریس، توسّط آقای مهندس غرضی به نوفللوشاتو؛ محل اقامت امامخمینی منتقل شدند. احمد همراه با دوستش سیدیحیی صفوی؛ پس از یک ماه اقامت در نوفللوشاتو، در پی دستور حضرت امام خمینی مبنی بر عزیمت دانشجویان به ایران برای همگامی با مبارزات مردم، مهیّای بازگشت به وطن شدند.
آنها؛ با پول قابل توجّهی که از اصفهان فرستاده شده بود، یک خودرو پژو از فرانسه و یک خودرو بنز و تعدادی بیسیم برد متوسّط از آلمان خریداری کرده، از طریق اتریش وارد بلغارستان شدند. در بازرسی پلیس بلغارستان بیسیمها کشف و احمد و همرزمش رحیم صفوی بازداشت شدند. امّا با پرداخت پول زیادی به یک وکیل توانستند پلیس بلغاری را متقاعد کنند که بیسیمها ابزار تخصّصی تحقیقات زمینشناسی است. آنها پس از آزادی، برای ورود به سوریه به سمت ترکیه حرکت کردند که در جاده انطاکیه تصادف شدیدی برای احمد رخ داد و نجات او از این حادثه شبیه یک معجزه بود. احمد به بیمارستان و پس از بهبود نسبی به زندان منتقل شد.
مهندس غرضی دو نفر از دوستان همسو را با مبلغی پول برای پیگیری مسائل قضائی از فرانسه راهی ترکیه نمود و سیّد رحیم صفوی پس از یک ماه با خودرو پژو عازم سوریه شد و پس از جاسازی مقداری سلاح و مهمات در خودرو و وسائل همراه، به اتفاق شهید حمید باکری (برادر شهید مهدی باکری) از طریق ترکیه به طرف مرز بازرگان حرکت کرده، با امداد و لطف خداوند به سلامت از مرز بازرگان عبور کردند و بدون هیچ پیشامدی وارد ایران شدند.
حمید باکری در سه راهی شهرستان خوی از سید رحیم جدا شد و به طرف ارومیه حرکت کرد. سید رحیم نیز از طریق مرند، تهران به سمت اصفهان حرکت کرد و در آذر ماه، پس از پنج روز (بهدلیل کمبود بنزین به علت اعتصاب کارکنان نفت)، به زحمت و در شرایط حکومت نظامی اصفهان، وارد شهر شد و در مکانی مخفی ورود خود به اصفهان را مخفیانه به برادران همرزمش اعلام کرد.
سیّد رحیم در آذرماه، در وضعیّت حکومت نظامی وارد اصفهان شد و مخفیانه ورود خود را به برادران و دوستان همرزمش اعلام کرد.
دو نفر از فرستادگان آقای مهندس غرضی، با کمک دوستانی که در ترکیه داشتند؛ پیگیری امور پرونده تصادف را به عهده گرفتند. یکی از اتباع ترکیه، در تصادف کشته شده بود و علاوهبر دیه وی، وکیل و قاضی دادگاه ترکیه پول کلانی را برای آزادی احمد طلب کرده بودند که با پرداخت پول و رفع موانع، پس از مدّتی احمد نیز به وطن بازگشت.
احمد در صحنههای حساس انقلاب اسلامی حضور یافته، همدوش همرزمش سیّد رحیم صفوی در تقویت سپاه اصفهان مشارکت ورزید و از سال ۵۸ تا ۶۰ در مرکز آموزش ۱۵ خرداد سپاه اصفهان و از سال ۶۰ تا ۶۳ در مرکز آموزش غدیر به فعّالیت پرداخت. او از سال ۶۳ تا سال ۶۸ در مجتمع آموزش تخصّصی خاتم الانبیاء (ص) سپاه در راهاندازی و مدیریت مراکز آموزش تخصّصی تلاش کرد و در شورای مرکزی سپاه در تهران مسئولیت آموزش نظامی سپاه، و از سال ۶۸ تا ۷۱ جانشینی آموزش ستاد کل نیروهای مسلّح را به عهده داشت و از سال ۷۱ به عضویت هیئت علمی دانشگاه امام حسین (ع) در آمد و همزمان با کار در ستاد مشترک و تدریس در دانشگاه، در رشته مدیریت آموزش، تحصیلات تکمیلیاش را تداوم بخشید و از سال ۷۲ تا ۷۶ در استرالیا در رشته مدیریت آموزش در دانشگاه وسترون سیدنی به تحصیل پرداخت. در سال ۷۷ به مشاورت ریاست دانشگاه امام حسین (ع)، و از سال ۷۸ به جانشینی ریاست دانشگاه امام حسین (ع) و از سال ۷۹ تا ۸۴ به ریاست دانشگاه امام حسین (ع) منصوب شد.
احمد از سال ۸۵ تا ۹۰ به سمت رئیس دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی منصوب شد و از سال ۹۰ تا ۹۴ در معاونت پژوهشی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی مشغول فعالیت بود و تا زمان وداع با دنیای فانی، در دانشگاه امام حسین (ع) به تدریس اشتغال داشت. روحش شاد و یادش گرامی باد.
محسن حسینی نهوجی